نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۱۲۵

۱

دلا گر گوهر مقصود خواهی دیده دریا کن

ز فیض دانهٔ اشک آستین پر درّ لالا کن

۲

به قوسین علایق چند چون پرگار سرگردان

درون نه پای و جا از نقطهٔ موهوم ادنی کن

۳

ز فیض شمس لاهوتی در این نادوس ناسوتی

به تهلیلات اکسیریه نفس مرده احیا کن

۴

به دار الخیر حکمت نه رخ و در عین درویشی

بنه اکلیل زر بر سر به تخت هر مسی جا کن

۵

اگر نقش بقا خواهی در ای مرآت طبعانی

هیولا را به صورت آر و صورت را هیولا کن

۶

چو دیو خیره در چاه طبیعت سرنگون تا کی

بیا بر شکل انسانی نگاهی سوی بالا کن

۷

اگر چون پور عمران طالب نور تجلایی

عصای مسکنت بر دست گیر و سینه سینا کن

۸

یکی کن جوهر روح و جسد با نقش لاهوتی

ره توحید گیر و ترک تثلیث نصاری کن

۹

نمی‌گویم ز ایجاد طبیعی سر بزن لیکن

به تکلیف از ادای آنچه آنجا خواهی اینجا کن

۱۰

ز گنج عقل میراث پدر دست آور و بنشین

به صدر علم و بر قدّوسیان تعلیم اسما کن

۱۱

چو کرکس بر سر مردار دنیا پر زنان تا کی

به قاف قرب نه پای و مکان بر فرق عنقا کن

تصاویر و صوت

نظرات