نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۱۳۶

۱

دلم بخستی و در خون گذاشتی و گذشتی

بحیرتم ز چه این صید کشتی و ز چه هشتی

۲

چه لاله ها که ز غم ریخت بیتو چشم بدامن

کدام گلبن حسرت در اینچمن که نگشتی

۳

اگر نه آتش روی تو بود آفت جانها

بدین لطافت و منظر بگفتی که بهشتی

۴

قیاس حسن تو سهو است جز بیوسف مصری

که پاک دامن و پاکیزه روی و پاک سرشتی

۵

خطی ز مشگ نوشتی بدور صفحۀ سیمین

فدای کلک و نباتت که خوش ختیته نوشتی

۶

خوشا هوای گلستان و جام بادۀ رنگین

ز دست حور بهشتی بماه ارد بهشتی

۷

زدیم خویش بدریا زیمن همت پاکان

نه بار رهبری ناخدا نه منت کشتی

۸

ز نخ بکلک مصور کسی زند که ندارد

خبر ز سابقۀ اقتضای خوبی و زشتی

۹

ز خویش پرس حکایت که در صلوح ارادت

یکیست زاهد و خرابی و کشیش کنشتی

۱۰

بکوش و قد چو الف راست کن که جیم نگوید

بخامه زن که مرا از چه گوژپشت نوشتی

تصاویر و صوت

نظرات