نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۱۳۸

۱

ز کمان ابروی دل‌نشین، چو خدنگ غمزه رها کنی

سزد ار به تیر بهای او، دو هزار خون به خطا کنی

۲

تو ز هر طرف که کشی کمان، کنمت سپر تن ناتوان

که مباد بر دل دیگران، رهی از مراوده وا کنی

۳

کشم آن‌چه ناز توانمت، گاه پیش غیر نخوانمت

که ستیزه جویی و دانمت، که بهانه ز بهر جفا کنی

۴

به دلم شرر زدی از ستم، زدم ز غیرت مشق دم

بکن آن‌چه که دانی‌اَم ای صنم، که ز ماست هر چه به ما کنی

۵

به خدنگ‌ غمزهٔ جان‌ستان، چو ز پا فکندی‌اَم ای جوان

چه شود دمی به وداع جان، نگهی اگر به قفا کنی

۶

ز بلای چشم تو کشوری، همه شب ستاده به داوری

تو دگر ندانمت ای پری، که به کار خلق چه‌ها کنی

۷

نه به نزد خویش خوانی‌اَم، نه ز کوی خویش رانی‌اَم

نه ببندی و نه برهانی‌اَم، نه کُشی مرا نه دوا کنی

۸

رطب است خار جفای تو، شکر است زهر بلای تو

چو تویی چو نیست به جای تو، صنما بکن که به‌جا کنی

۹

چه جفا که نیّر ناتوان، نکشد ز دست تو دل‌ستان

به فدای چشم تو ای جوان، که کشی مرا و رها کنی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
Saeede Aminzade
۱۴۰۲/۰۸/۱۹ - ۱۳:۵۷:۱۵
در مصرع دوم بیت اول «سزد ار به تیر بهای او... » صحیح است. بیت سوم اشکال تایپی و وزنی دارد