
نیر تبریزی
شمارهٔ ۱۷
۱
چندم از کشمکش موی تو جان این همه نیست
عمر پیری کهن ای تازه جوان این همه نیست
۲
دل ما و هدف نیر نگاهت هیهات
اعتبار منِ بینام و نشان این همه نیست
۳
مگرم از در لطفی اگر آید ساقی
که سبکروحی این رضل گران این همه نیست
۴
باز ماندی ز ره شهوت نفس ای زاهد
ذوق همخوابگی حور جنان این همه نیست
۵
چند پویی چو سکندر ز پی آب بقا
ترک ظلمات جهان کن که جهان این همه نیست
۶
بالش خشت و کلاه نمد فقر کجاست
لذت تخت جم و تاج کیان این همه نیست
۷
خیمهٔ ما به سر ذروهٔ لاهوت زنید
وسعت دایرهٔ کون مکان این همه نیست
۸
دم به دم ریزد اگر شهد روان زآن لب نوش
چه عجب حوصلهٔ تنگ دهان این همه نیست
۹
پنجهٔ ساعد سیمین تو آزرده مباد
ورنه در دل اثر تیر و کمان این همه نیست
۱۰
حشم غمره به اندازه به تاراج فرست
فحت کشور غارتزدگان این همه نیست
۱۱
نیرا هلهلهٔ پیرزنان میکشدم
باکم از کشمکش تیر زنان این همه نیست
نظرات