
نیر تبریزی
شمارهٔ ۲۱
۱
هر شکاری شود از چنگل شهباز گرفت
جز دو چشمت که دل از وی نتوان باز گرفت
۲
ز شبیخون سر زلف به هم نازده چشم
سر راهم سپه غمزه غماز گرفت
۳
مشکن ای دوست دلم را که دگر ناید باز
مرغ وحشی جو ز دامی ره پرواز گرفت
۴
چشم الفت دگر ای هوش مدار از سر من
خوابگاهی که تو دیدی حشم ناز گرفت
۵
لب لعلت ز خط سبز جهان کرد سیاه
ماتم غمزدگان نیک به اعزاز گرفت
۶
جادوانت همه گر سجده برد پیش سزاست
که فسون نگهت پایه اعجاز گرفت
۷
دل غم عشق به صد پرده نهان داشت ز خلق
زلف او باز شد و پرده ز هر راز گرفت
۸
واعظ ار غیب نظربازی ما کرد چه باک
نیّرا گوش نباید به هر آواز گرفت
نظرات