
نیر تبریزی
شمارهٔ ۳۲
۱
ما را بدر میکده دادند اقامت
ای زهد ریائی بروی رو به سلامت
۲
با نرگس جادو بدر صومعه بگذر
تا پیر خرابات نه لافد ز کرامت
۳
از کشمکش زلف درازت چه سرایم
کاین قصه بپایان نرسد تا بقیامت
۴
فرهاد بخواب ار لب شیرین تو بیند
با تیشه ناخن بکند کوه ملامت
۵
تابوت نشان گم نکند کو بمزارم
از سنگ ملامت بگمارند ملامت
۶
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
آه ار نبود بر سرم آنسایه قامت
۷
من ربح و خسارت بدرستی نشناسم
بوسی ده و جانی ببر از من بغرامت
۸
ای مردمک دیده من جای تو خالی
کز هجر تو در دیده نماند اشک ملامت
۹
گفتی هوس عشق بتان مایه سوداست
ای مایه سودا سر زلف تو سلامت
۱۰
نیّر خط مقیاس ز ابروی بتان گیر
تا کج ننهی قبله محراب امامت
نظرات
وحید فهندژ سعدی