
نیر تبریزی
شمارهٔ ۳۷
۱
صنما زخم دل از چاره اغیار گذشت
زلف بگشا که دگر کار دل از کار گذشت
۲
ایصبا با مه ما گوی که بیمار غمت
بی تو بیزار شد از زندگی زار گذشت
۳
در دلم بود که اظهار کنم حالت عشق
دید در آئینه و کارز اظهار گذشت
۴
باغبانا دگرم جانب گلزار مخوان
آن تنعم که تو دیدی همه با یار گذشت
۵
بخدنگم زد و بگذشت چه فریاد کشم
بر من اینجور و تغافل نه همین بار گذشت
۶
دوش روزم بگذشت از نظر ، آن زلفِ سیاه،
چه دهم شرح که بر من چه شب تار گذشت
۷
ماجرا بین تو که دزدید دل آنخال سیاه
روز روشن زمن و کار بانکار گذشت
نظرات
سیدمحمد جهانشاهی