نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۵۰

۱

خون من جای می ار خورد لبش نوشش باد

لیک عهد لبش امّید که در گوشش باد

۲

خیره‌رویی که خطا بر قلمِ صُنع گرفت

شرم از این چشم و لب و زلف و بناگوشش باد

۳

تا سپاه خط سبزش به در آید به قصاص

لب من بر لب چون خون سیاووشش باد

۴

گفتمش چیست میان دو لبت گفت که هیچ

ای دلم برخی ابهام لب نوشش باد

۵

زلف و خال و خط و مژگان زده در صف بر چشم

دیده خاک ره ترکان سیه‌پوشش باد

۶

دی ز زلفش به دل و بوسه شکستیم جناغ

یا رب این کشمکش از یاد فراموشش باد

۷

به خموشی لبش آتش زده بر خرمن من

جان فدای اثر آتش خاموشش باد

۸

بو که تعبیر رود روز بر بیداری بخت

شاده وصل تو در خواب هم‌آغوشش باد

۹

نیر این نکته‌سرایی که در اوصاف تو کرد

زلف پرچین تو تشریف بر و دوشش باد

تصاویر و صوت

نظرات