نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۵۸

۱

نظرم دوش بدیدار مهی زیبا بود

شب تاریک مرا روز جهان آرا بود

۲

حالتی بود مرا دمبدم از جذبۀ شوق

که اثر هیچ نبود از من و او تنها بود

۳

متحیر بجمالش که چه صورت پرداخت

قلم صنع که صورتگر این دیبا بود

۴

پای تا سر همه با چشم تامل میرفت

ارغوان و سمن و نسترن و مینا بود

۵

علم الله که بجز قامت طوبای بهشت

هر چه گویم قدموزونش از آن بالا بود

۶

آنچه از گلشن رضوان بحکایت گویند

همه در آئینه صورت او پیدا بود

۷

او چو دریا بتموج هم از جنبش و ناز

مردم دیدۀ من ماهی آندریا بود

۸

لب و رویش ز عرق باده بمینا میکرد

او مرا ساقی گل پیکر و مه سیما بود

۹

خوشه چین نظر از روش بدامن میبرد

بار نسرین و گل و لاله که در صحرا بود

۱۰

همه من بودم و پروانه و شمع رخ او

شهد الله که اگر باز دلی با ما بود

۱۱

نیّر آن باغ ارم بود که من میدیدم

یا بهشتی که مرا لب بلب حورا بود

تصاویر و صوت

نظرات