
نیر تبریزی
شمارهٔ ۷
۱
در کمالت چه دهم داد سخندانی را
حد گذشته است از آنصورت انسانی را
۲
جرم دل نیست که چشم از تو بگرداند باز
اختیاری نبود کشتی طوفانی را
۳
پرده بردار که از لطف نیارد دیدن
چشم کوته نظران صورت روحانی را
۴
با تو همچشمی آهوی ختن عین خطاست
سحر پهلو نزند آیت یزدانی را
۵
تا شنیدم که بویرانه بود جای پری
دوست دارم بتمنای تو ویرانی را
۶
حسن از آن پایه گذشته است که عاشق نشوند
پرده پوشی نتوان یوسف کنعانی را
۷
تا صبا چنبر گیسوی تو در دست گرفت
بیخت بر فرق من اسباب پریشانی را
۸
نیر از آه نهان پر شده دل میترسم
دود بالا رود این آتش پنهانی را
نظرات