نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۷۴

۱

اگر بلبل به دل داغی ز جور باغبان دارد

در آتش من که با من نوگل من سرگران دارد

۲

بیابانی است بی‌پایان من آن سرگشته آهویی

که هر سو رو کند صیاد تیری در کمان دارد

۳

که این حال عجب یا رب نهان با محتسب گوید

که شوخی دل ز من برده است و روی از من نهان دارد

۴

ز لبخندی مرا از گریه دامن پر گهر کردی

مگر لعل لبت خاصیت شه گوهران دارد

۵

به امّید گهر خود را به دریا می‌زدی ای دل

نگفتم زین هوس بگذر که دریا بیم جان دارد

۶

ز گلبانگ عراقی آتشم در پرده زن مطرب

که مرغ جان ملال از خاک آذربایجان دارد

۷

به هر گامی هزاران دل به پای ناقه می‌غلتد

کدامین دل‌ستان یا رب در این محمل مکان دارد

۸

صبا آهسته بگذر زان معنبر زلف خم در خم

هزاران طایر پر بسته در وی آشیان دارد

تصاویر و صوت

نظرات