
نیر تبریزی
شمارهٔ ۸
۱
صنما نه میل مسجد نه سر کنشت ما را
که قمار عشق از این غم همه داد گشت ما را
۲
بفدای شورت ایعشق نه چنان ببر زهوشم
که بدفتر جنون هم نتوان نوشت ما را
۳
دو هزار سنگ طفلان خورم هنوز سبزم
زفرح که پیر دهقان بره تو کشت ما را
۴
زنظر تو شاه خوبان مفکن بهل نگارا
که مصوّران کج بین بکشند زشت ما را
۵
نیم ار گل بهاری که بگلشنم بکاری
بگذار جای خاری بکنار کشت ما را
۶
کشم آنخدنگ مژگان بدل و خوشست وقتم
که زغفلت آنکمانش زنظر نهشت ما را
۷
نی من بخاک غم کن چوکشی زسنگ جورم
که سروش پاک طینت زغمت سرشت ما را
۸
زخدا یگان محشر بود ار قبول نیر
تو بهل کشد بدوزخ ملک از بهشت ما را
نظرات