نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۸۵

۱

یارب آنخال که ما را شد از او روز سیاه

ببلای خم زلف تو گرفتار آید

۲

دم جان بخش مسیحاست سحرخیزانرا

شعلۀ آه که از سینۀ افکار آید

۳

زلفت ار برد بیغما دل شهری چه عجب

هر چه گویند از آنرهزن طرّار آید

۴

ایدل غمزده خوابی که شب از نیمه گذشت

وقت آنست که همسایه زنهار آید

۵

واعظانرا رسد از زمزمۀ عشق بگوش

سیحه درهم گسلد مست ببازار آید

۶

اینکه بیمار غمت کرد ز دوری نیرّ

دل قوی دار که خود نیز پرستار آید

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
سیدمحمد جهانشاهی
۱۴۰۳/۰۳/۱۷ - ۱۴:۲۳:۲۰
نیر تبریزی » غزلیات » شماره ۸۴ ای قد ات سُرو ، اگر سرو به رفتار آید،وِی لب ات غنچه ، اگر غنچه به گفتار آید زلف ات اَر بُرد به یغما ، دلِ شهری چه عجب،هر چه گویند ،  از آن رَهزنِ طرّار آید گر دُو صد ناوک ام ، آید ز تو بر سینۀ ریش،چشمِ آن است هنوز ام ، که دگر بار آید دَمِ جان بخشِ مسیحا ست ، سحر خیزان را،سخنِ تلخ ، کز آن لعلِ شکَر بار آید یا رب آن خال که ما را ، شد از او روز سیاه،به بلایِ خَمِ زلفِ تو ، گرفتار آید آنکه بیمارِ  غم ات کرد ز دوری ، "نیّر" ،دل قوی دار ، که خُود نیز پرستار آید