
نیر تبریزی
شمارهٔ ۹
۱
کس نزد پای بگویت که نه سر داد آنجا
روید از خاک مگر خنجر بیداد آنجا
۲
زلفت ار گرد برانگیخت زشهری چه عجب
خاک یکسلسله دل آمده بر باد آنجا
۳
بهوای گل رویت چمنی باز نماند
که نیامد دل شوریده بفریاد آنجا
۴
چه فتاده است در آنکوی که نگذشت بر او
باری از قافله دل که نیفتاد آنجا
۵
خوشمقامیست فرح بخش خرابات مغان
بود از مغبچه کان تا ابدآباد آنجا
۶
گر بصحرای جنون بگذری ای باد صبا
می بیار از دل زنجیری ما باد آنجا
۷
نیرا بادیه عشق عجب دامگهی است
که رود سر زده صید از پی صیاد آنجا
نظرات