نیر تبریزی

نیر تبریزی

شمارهٔ ۹۱

۱

شد روی یار جلوه‌گر از زلف مشک‌بیز

صبح امید میدهد ای بخت خفته خیز

۲

زین‌سان که میزند ره خلق این بت عراق

امسال متفق نشود خلق را حجیز

۳

تا خود چه‌ها کند ز خطا چشم مست او

زان بیشتر که دوست ز دشمن دهد تمیز

۴

یک شهر را بر ز قیامت قیامتی است

فردا مگر تو باز نیایی به رستخیز

۵

بر خواریم مبین و فرود آب چشم من

یوسف به هر کجا که نشیند بود عزیز

۶

باری به دوش بسته ز دستار شیخ شهر

آری عروس زشت کند جهد در جهیز

۷

با یاد زلف یار نخوابم شبان تار

کافعی گزنده را بود از ریسمان گریز

۸

در هیچ شرعی باز نپرسند خون صید

برکش کمان درست فرو نه به تیغ تیز

۹

در صیدگاه دل همه تا چشم میرود

مرکب بتاز و صید برانداز و خون بریز

۱۰

آن خط سبز رونق زلف سیه شکست

حقا که انتقام نماند به رستخیز

۱۱

ای خط ز بهر تیرگی روزگار ما

کافی نبود طرۀ شبرنگ تا تو نیز

۱۲

خوبان برت بضاعت مزجاة جان به کف

آورده با ترانۀ یا ایها العزیز

تصاویر و صوت

نظرات