نیر تبریزی

نیر تبریزی

بخش ۷

۱

شهید عشق که تنگ است پوست بر بدنش

تو خصم بین که به یغما زره برد ز تنش

۲

زره به غارت اگر برد خصم خیره چه غم

که بود جوشن تن زلف‌های پرشکنش

۳

چه آب بست به گلزار بوتراب سپهر

که خون چکد همه از چشم لالۀ دهنش

۴

یکی به حکم تفرّج به نینوا بگذر

پر از شقایق و گلنار زخم بین چمنش

۵

شهی که سندس فردوس بود پوشش او

روا ندید به تن خصم جامۀ کهنش

۶

لبی که روح قدس از دمش سخنگو شد

شگفت بین که بریدند در دهن سخنش

۷

تنی ضعیف که پاسی فزون نماند درست

صبابه بیهده کردی ز خار و خس ، کفنش

۸

دگر بشیر به کنعان چه ارمغان آرد

ز یوسفی که قبا کرده گرگ ، پیرهنش

۹

سپهر کاش چو میداد ملک جم بر باد

همین به خاتم از او بود قانع ، اهرمنش

۱۰

چراغ دودهٔ طه فلک به یثرب کُشت

ز قصر شام سر آورد دود انجمنش

۱۱

زمانه گلشن زهرا چنان به یغما داد

که بار قافله شد ارغوان و یاسمنش

۱۲

فلک سری که سرودش کلام یزدان بود

نبود در خور چوب جفا لب و دهنش

۱۳

گهش به دیر نشاندی گهش به قعر تنور

گهی به نیزه و گه بر درخت و گه لگنش

۱۴

مگر وفا به مکافات روز بدر نکرد

تطاولی که کشید از تو جسم ممتحنش

تصاویر و صوت

نظرات