
نیر تبریزی
شمارهٔ ۴۸
۱
دل که آزاد ز زنجیر بلا و محن است
تار زلف تو و را رشتۀ جانست و تن است
۲
به سر زلف تو سوگند که پیمان تو من
نشکنم گرچه سر زلف تو پیمانشکن است
۳
دل خریدار دو ابروی کجت شد آری
مشتری میل سوی قوس کند کِش وطن است
۴
مهلتی دردهم ای هجر زمانی که مرا
رازها با لب آن خسرو شیریندهن است
نظرات