حکیم نزاری

حکیم نزاری

بخش ۴۵ - خطاب به شاهنشاه و نصرت

۱

الا ای جگر گوشگانِ پدر

بخوانید این پندِ من سر به سر

۲

به گوشِ خرد راز من بشنوید

به ابیاتِ تعلیم من بگروید

۳

هنر باید آموخت از در به در

کم از کم بود مردم بی هنر

۴

سرایی ست بی در، سری بی کلاه

درختی ست بی بر، چهی بی میاه

۵

ملک زادة بی هنر دون بود

وگر از نژادِ فریدون بود

۶

که سگ را که هست از هنر دستگاه

بود بر نسیج و نسخ پادشاه

۷

سر هر هنر چیست ای جانِ باب

نگه داشتن حدِّ خود در شراب

۸

اگر صد هنر داری و بدخوری

دریغا که آبِ هنر می بری

۹

درونش فرشته ست و بیرون بلیس

که علمش شریف است و نفسش خسیس

۱۰

چو نفس خسیسش درآید به کار

همه علم و فضلش شود تار و مار

۱۱

هنر عیب گردد شود فخر عار

اگر بدخوری می نکو پاس دار

۱۲

شراب گران و تنک حوصله

رهت بر صراط است و پای آبله

۱۳

اگر هوشمندی ره حق بسیچ

ز تعلیم و تنبیه گردن مپیچ

۱۴

توان کرد اگر در دل افتد هراس

ز بدمست و بد خفت و بد خوقیاس

۱۵

ز مست امتحان کن نه از هوشیار

ز دیوانه باید گرفت اعتبار

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۲۹۷

نظرات