
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۰
۱
یاد باد آن شب که خوش کردم شبت
گر چه ناخوش کرده بد آن شب تبت
۲
کاسه ی تب خال بر می داشتم
نفیِ تهمت را به دندان از لبت
۳
غایبی از چشم و در گوشم بماند
هم چنان آوازِ یا رب یاربت
۴
یاد باد آن شب که مجلس روز کرد
عکسِ نورِ با فروغِ غبغبت
۵
هم چو پروین اشک می ریزم ز چشم
در فراقِ زلفِ هم چون عقربت
۶
سروبستان را تفرّج می کنم
از پی بالایِ شنگِ شبشبت
۷
جان نخواهد برد می دانم چو روز
از شب هجران نزاری عاقبت
نظرات