حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۰۱۴

۱

ای عشق تو از بدو کن در جان من

چشمی فکن بر دیده ی گریه گریان من

۲

یک دم قدم بهر عیادت رنجه کن

شوری برآر از کلبه ی احزان من

۳

تا مرده ای زنده کند احسان تو

یا روضه ای دیگر شود زندان من

۴

در خون جانم بی گنه رفتن که چه

زنهار قصد جان مکن ای جان من

۵

بدنامیی باشد که عاشق می کشی

بشنو نصیحت از من ای جانان من

۶

از تو نمی دارم دریغ این نیم جان

زیرا که هم درد تو شد درمان من

۷

هرچ آن نماید با تو از من آن تویی

با من همان گو هیچ دیگر زآن من

۸

جانا به جانت کز پی جور و جفا

بی موجبی بر هم مزن پیمان من

۹

باشد که بر من عاقبت رحم آوری

خشمت نگردد موجب خذلان من

۱۰

بر لفظت ار نام نزاری بگذرد

دشواری هجران شود آسان من

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۲۶۳

نظرات