حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۰۲۹

۱

دوش مرا گفت عقل از سر رای زرین

کای پسر احباب را بر دو جهان بر گزین

۲

جز دم ایشان مزن جز درِ ایشان مرو

جز دل ایشان مجوی جز رخِ ایشان مبین

۳

بس ز وجود و عدم تا به کی از کیف و کم

خیز برون نه قدم از صفتِ کفر و دین

۴

گر قدم جان نهی در ره اخلاص شان

در قدمت آسمان پست شود چون زمین

۵

عزم فلک باشدت مجلس ایشان طلب

خلد برین بایدت در صف ایشان نشین

۶

جام محبت بگیر از کف ساقی بنوش

اینت شراب طهور در نظر حور عین

۷

در طلب زندگی باز نمایی مگر

از قدح عارفان چشمه ماءِ معین

۸

روی بگردان ز خود راهِ بقا پیش گیر

روی ندارد به حق راهِ بقا جز چنین

۹

جان نزاری فدا در قدم دوستان

در روشِ عشق نیست مرتبه ای بیش از این

تصاویر و صوت

نظرات