
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۴۳
۱
ای به تو آرزویِ من بیشتر از جفایِ تو
سر برود ولی ز سر کم نشود هوایِ تو
۲
دشمن و دوست گو بکن هر غرضی که ممکن است
جور همه جهانیان من بکشم برای تو
۳
باقیِ عمر بر درت سر بنهم به بندگی
نا کسم ار نُطُق زنم مختلفِ رضایِ تو
۴
مونسِ من خیالِ تو دولتِ من وصالِ تو
قبلۀ من جمالِ تو کعبۀ من سرایِ تو
۵
از درِ تو کجا روم آری اگر ترا کسی
هست به جای من مرا نیست کسی به جایِ تو
۶
بر سرِ آب و آتشم از دل و دیده رحم کن
بادِ نفاق در سرم نیست به خاکِ پایِ تو
۷
ظاهر اگر نمیکنی میل به دوستیِ من
روشنیی به خاطرم میرسد از صفایِ تو
۸
دست به دوستی زدم از تو مدد به همّتی
حاجتِ من برآید از معجزۀ دعایِ تو
۹
گفت نزاریا بکش بارِ جفا که عاقبت
شاخ امید بر دهد از اثرِ وفایِ تو
تصاویر و صوت

نظرات