حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۰۵۱

۱

بیا که جانِ منی جانِ من بیا بمرو

مکن به کامِ رقیبان مکن مرا بمرو

۲

اگر رضایِ تو در کشتنِ من است بکش

رضا رضایِ تو دارم بدین رضا بمرو

۳

به هر قفا که دهی شاکرم هلا باز آی

به هر جفا که کنی راضی ام بیا بمرو

۴

به سوزِ سینه ی من مبتلا شوی بنشین

روا مدار بترس آخر از خدا بمرو

۵

اگر به مصلحت از دستِ من بخواهی رفت

به رغمِ مدّعیان از سرِ وفا بمرو

۶

هر آن جفا که ز بیگانه می رود بر من

رواست گو ز دلم داغِ آشنا بمرو

۷

گر از سرِ تو برفت آن که دست گیرت بود

تو باری از سرِ پیمان نزاریا بمرو

تصاویر و صوت

نظرات