
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۵۸
۱
آخر ای راحتِ جان دردِ دلِ ما بشنو
سخنی چند از این بی دلِ شیدا بشنو
۲
سر چه می پیچی و گردن چه کشی از تسلیم
طرفه پندی دهمت بی غرض از ما بشنو
۳
گوش بگشای ولی چشم ز نادیده ببند
هر چه ز آن جا به تو گویند از این جا بشنو
۴
تا نگویند ندانی و چو گفتند خموش
حرف سربسته به الفاظ معمّا بشنو
۵
یک زمانی برِ ما آی و علی رغمِ رقیب
اگرت هست حدیثی دو سه پروا بشنو
۶
زان مفرّح که ز یاقوتِ لبت ساخته اند
دل بیمارِ مرا هست مداوا بشنو
۷
چشم دارم که مرا دل دهی و گوش کنی
زاریِ زار مرا بهرِ خدا را بشنو
۸
گر چه از دستِ من ای دوست فراغت داری
نکته ای هست ازین عاشقِ تنها بشنو
۹
ناله ی مرغ که شب گیر به گوش تو رسد
همه پیغام نزاری ست نگارا بشنو
تصاویر و صوت

نظرات