حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۰۶۲

۱

برفکن برقع از آن رویِ چو ماه

تا به ماهت کنم از دور نگاه

۲

گرچه هر لحظه برانگیخته ای

رستخیزی دگر از لشکر گاه

۳

کو مرا جایِ نزولِ تو که نیست

کُنجِ من لایقِ گنجینه ی شاه

۴

سرم از نرگسِ مستت مخمور

دستم از سروِ بلندت کوتاه

۵

من ندارم سرِ غیرِتو و تو

گر نداری سرِ من واویلاه

۶

بی تو با خویشتنم کاری نیست

من به تو بیش نمی دانم راه

۷

خانه سیلابِ غمت کرد خراب

آه مِن حُبَّکَ مِن حُبَّکَ آه

۸

دل ببردی ز نزاری و به طوع

جان فدایِ تو کند بی اکراه

تصاویر و صوت

نظرات