
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۸
۱
دل ز دست غم مده گر شادمانی بایدت
مرد جانان باش اگر جان و جوانی بایدت
۲
رنج هجران کش ای اگر می وصل خواهی ای پسر
چون زمین شو پست اگر می آسمانی بایدت
۳
وصل جانان را به جان باید خریدن بی مکاس
کی توانی یافتن تا رایگانی بایدت
۴
اولین گامت قدم بر کام دل باید نهاد
مشکلا گر کام دل در کامرانی بایدت
۵
هر دو می ندهند آن جا پس همی یک رنگ شو
این جهانی باز ده گر آن جهانی بایدت
۶
هر دو بگذار و بمیر از پیش مرگ
گر همی در زندگانی زندگانی بایدت
نظرات