
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۰۹۲
۱
به دام عشق درآویختم دگرباره
ز شهر فتنه برانگیختم دگرباره
۲
هزار بار همه خاکِ آستانة دوست
به خونِ دیده برآمیختم دگرباره
۳
چو پیش ازین که برآشفته بودم از مردم
نفور گشتم و بگریختم دگرباره
۴
نزاریا چه کنی قصّه هم چنان میگوی
به دامِ عشق درآویختم دگرباره
تصاویر و صوت

نظرات