
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۰۶
۱
سگالی هست ما را در میانه
که میباید شدن با او روانه
۲
میانِ ما و او چیزی نماندهست
مگر ماییِ ما دام است و دانه
۳
به جز اویی که هستِ اوست مطلق
دگرها جمله افسون وفسانه
۴
مقلّد میکند دعوی که هستم
زغالی و مقصر آن یگانه
۵
ولی ممکن بود هرگز که خفاش
ورای سدره سازد آشیانه
۶
زهی ناممکن آخر در غدیری
کجا گنجد محیط بیکرانه
۷
بتر از بتپرستی خودپرستی
درافتاده به دورانِ زمانه
۸
بود کز بتپرستی باز آیند
کنند از دیر رخ در کعبه خانه
۹
چو غل باشد که در گردن بماند
وبالِ خودپرستی جاودانه
۱۰
نزاری با سخندان دارد این رمز
نه با نادان که گوید احمقانه
تصاویر و صوت

نظرات