
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۰۹
۱
خوشا آبِ انگور در آبگینه
چو سیمابِ لرزان درونِ قنینه
۲
حریفِ موافق ندیمِ موفق
بت مهربان بیرقیب به کینه
۳
من و جام می هر کسی را غذایی
ضرورت بود نقل و می مرغ و چینه
۴
من و لاپه ای بر کف و کنج گلخن
من و رقعه بر جامه بر کفش پینه
۵
قبای مرصع کلاه مغرّق
ازینها نباشد مرا در خزینه
۶
نباشد زرم لیک در خاک پنهان
رقیبان بسیار دارم دفینه
۷
دگر مردمان را متاعی و مالی
مرا گنج حکمت بود در سفینه
۸
به جز زرّ رخساره و اشکِ سیمین
نه سیمینه باشد مرا نی زرینه
۹
حریف موافق رقیبِ منافق
چنان دوست دارم ولیکن چنین نه
۱۰
الهی امید از تو دارد نزاری
چو خواهی برون بردنش زین گلینه
۱۱
ازو یک نفس بر امیدِ ترحم
ز تو یک نظر در دمِ واپسینه
۱۲
تو دانی و دانم که ضایع نمانم
ازین گنج پوشیده در کنج سینه
۱۳
محق حق گزاری کند مستحق را
ولای تو در سینه دارم رهینه
تصاویر و صوت

نظرات