
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۱۳
۱
ای به خورد و خواب قانع همچو حیوان از غذای
یک نفس زین چارچوبِ طبعِ حیوانی برآی
۲
آدمی مانی ولیکن آدمی سیرت نه ای
دیو پیکر نیستی اما که هستی دیو رای
۳
خود گرفتم باصره ت را قفل حیرت بستهاند
امتحان را چشمِ دل بر آینه ی عبرت گشای
۴
عالمِ باقی و فانی را به هم نسبت مکن
روزکی چند ار خوشت باشد درین فانی سرای
۵
گر نکو نامیت میباید مجوی آزارِ خلق
کز ستمگاری نشد با فرّه ی ایزد همای
۶
رستگاری با کم آزاری توانی یافتن
با کم آزاران نشین و با کمآزاران گرای
نظرات
ر.غ