حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۱۲

۱

کنار من ز سرشک دو دیده غرقاب است

که از دو دیده سرشکم روان چو سیماب است

۲

وداع کردم و پوشیده نیست بر عشّاق

که رستخیز قیامت وداع احباب است

۳

انیس شیفته هم صحبت است در غم دوست

مرا بتر که عذاب از وجود اصحاب است

۴

مگر مصاحب هم رنگ خویشتن باشم

چراغ خلوت من شمع دان مهتاب است

۵

نمی خورم می و وقتی علی الضروره اگر

خورم کدام می آخر چه می که خوناب است

۶

شب دراز و دماغ از خیال در تشویش

به خواب نیز نمی‌بینمش که را خواب است

۷

رقیب معتکف حضرت است گو می باش

که مار بر در فردوس نیز بواب است

۸

مجال نیست توقف مرا به فرصت و او

ز تاب مهر من از من همیشه در تاب است

۹

نماز من نبود جز به روی دوست روا

نه قبله راست از آن سو بود که محراب است

۱۰

مقلدان همه در اعتراض و غافل از آن

که من کجا ام و در حلق من چه قلاب است

۱۱

نزاریا طمع از یار معتقد بگسل

شنیده ای که وفا در زمانه نایاب است

۱۲

بساز با خود و گر مدعی زند دم صدق

غلط مشو که چو صبح نخست کذاب است

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۱ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۶۵۴

نظرات