حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۱۳۶

۱

هنوز امّید می‌دارم به عون‌الله ملاقاتی

سری بر قلّه ی کوهی و دستی بر مناجاتی

۲

مگر این قلّه طورستی و فرعونان حشر کردند

من و اصحابنا بر ساخته از قلّه میقاتی

۳

دلی در دوست پیوستیم و ببریدیم از غیرش

کنون بی‌هوده حاجت نیست با هر کس ملاقاتی

۴

مرا از خانقاه و مدرسه دل سیر شد حالی

ز هر گوشانه گر خواهی برون آرم خراباتی

۵

خطیبِ شهر گو از سدره ی اعلا طلب ما را

بدان جا می‌کند اِنها گرش باشد مهماتی

۶

به ترکانِ ختایی التفاتی نیست در مجلس

به استصواب ما را نیست بس چندان مبالاتی

۷

خدا را مشترک داری میانِ عقل ورای خود

نبی را بازپس می‌داری از هر ناقص‌الذاتی

۸

ازیرا هم‌چو احول وقت کژ دیدن همه چشمی

به ضدّیت همه تن گویی از بهر محالاتی

۹

مرا بالا و با الّا چه کار او بس بحمدالله

که هرجا او بود نبود مجالِ نفی و اثباتی

۱۰

نزاری را که می‌داند کز الهام الاهیت

فرو می‌آیدش هر دم چنین نادر کراماتی

تصاویر و صوت

نظرات