
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۳۹
۱
یک جام به من ده و برستی
از علتِ خویشتنپرستی
۲
ساقی بنهم چرا بننهم
بر پای تو سر که حق به دستی
۳
من جان به لب و تو جام بر کف
یک جام به من ده و برستی
۴
منمای اگر امین رازی
خود را به کسان چنان که هستی
۵
بیهوشی ما ز آب رز نیست
مستیم ز بادهی الستی
۶
ای دوست رعایت دلی کن
کز طعنهی دشمنش بخستی
۷
گه گه چه شود که از سر لطف
پیغامی و نامهای فرستی
۸
گفتم به وصال درگشایی
تو خود درِ مردمی ببستی
۹
هشیار نمیشود نزاری
از غایت بیخودی و مستی
نظرات