حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۱۵۶

۱

برفتی و ما را به هجران سپردی

بس از عشوه بازآ که از حد ببردی

۲

تصور نبودم فراموشی از تو

دریغا که بر مَنسیانم شمردی

۳

به خار ستم چشم عقلم خلیدی

به دست جفا حلق جانم فشردی

۴

نصیحت کنم خویشتن را که ساکن

فرودآ به پای خُم کار دُردی

۵

کسی را یک جو ندارد غم تو

تو تا چند کوشی که از غم بمردی

۶

نزاری نگفتم حذر کن ز قلزم

برفتی و خود را به طوفان سپردی

تصاویر و صوت

نظرات