
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۶۸
۱
نمازِ شام رسید ای بتِ سمرقندی
بساز چنگ و بزن پرده نهاوندی
۲
اگر چو چنگ بننوازیم روا نبود
که چون بریشمم از پای و سر فروبندی
۳
کرشمهای کن و بَشکی بزن چه باشد اگر
به گوشه لب همچون شکر فروخندی
۴
چو شاخِ مهرِ تو در بستانِ جان بگرفت
درختِ طاقت ما را ز بیخ برکندی
۵
چو آفتاب پرستم نمیتوانم گفت
که سایه بر من و بر کار من نیفکندی
۶
به خدمتی که اشارت کنی و فرمایی
کمر ببستهام از رویِ لطف بپسندی
۷
به دیده گر بپذیری غلامی تو کند
نزاریای که پدر را نکرد فرزندی
تصاویر و صوت

نظرات