
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۱۷۲
۱
مرحبا مرحبا کجا بودی
دیر شد تا جمال ننمودی
۲
یک دمم در حضور ننشتی
یک شبم در کنار نغنودی
۳
برشکستی و دیر پیوستی
سیر گشتی ز ما بدین زودی
۴
درِ خلوت سرایِ ما اکنون
قفل کردی و باز نگشودی
۵
خبری گوی صوفیانه بتا
تا ز ابرام ما بیاسودی
۶
تو خود از بدوِ فطرتِ اُولا
در کنارِ خیالِ ما بودی
۷
سخنی در تعارفِ ارواح
گفته بودیم با تو نشنودی
۸
مشرک ار خواندهای نزاری را
هم هنوزش به وجه نبسودی
۹
راست گفتی که پیشِ وجهِ خیال
خونش از دیدهها بپالودی
نظرات