حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۱۸۹

۱

توقّع است که گوشی به حالِ ما داری

روا مدار که آزارِ ما روا داری

۲

رعایتی کن و گردِ دلم برآی دمی

مسیحِ جانِ منی یک دمی کجا داری

۳

چو در هوایِ تو پیوسته می کنم طَیَران

مرا رسد که کنم دعویِ هواداری

۴

اگر کنارِ من از گریه چون محیط شود

بدیع نیست که چشمانِ آشنا داری

۵

ز آفتاب جمالت گر ارتفاع کنند

به فرق خطّ ِ تفاخر بر استوا داری

۶

اگر چه خطّ ِ تو خطّ ِ جفا کشید و لیک

خطا نباشد چون روی در خطا داری

۷

نثارِ پایِ تو اشکم اگر گهر خواهی

فدایِ جانِ تو جانم اگر رضا داری

۸

دلم ببردی و صبر و شکیب و خواب و قرار

دگر چه ماند مگر قصدِ جانِ ما داری

۹

ز دودِ آهِ نزاری بترس و ظلم مکن

اگر چه دستِ ستم‌گاری و جفا داری

۱۰

به خاکِ پایِ تو سوگند می‌دهم بر تو

که گه‌گهی ز نزاریِ زار یاد آری

تصاویر و صوت

نظرات