
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۲۳
۱
یا رب آن ماه است یا خورشید یا بُت یا پری
راستی را خوش جگر سوزی و چابک منظری
۲
سرو خوانم قامتت را یا صنوبر یا خدنگ
زهره گویم جبهه ات را یا سهیل ار مشتری
۳
مادرت گر آدمی بوده ست بی هیچ اشتباه
پس پری را بر تو افتاده ست مهرِ مادری
۴
کس بدین صورت نمی دانم که در آفاق هست
احسن الله تا چه نقش است این زهی صنعت گری
۵
گر به چین بگذشتیی صورتپرستان مجتمع
توبه کردندی به اخلاص از بتان آزری
۶
با چنین شکل و شمایل بس چنین بی چاره را
کرده باشی هم به جان نومید و هم از دل بری
۷
من به حیرت مانده از چشمانِ شوخت وز دماغ
خود تو سر بر می نیاری و به من در ننگری
۸
از که خواهم داد و فریاد از که دارم گر قضا
با تو افتاده ست و تو هم خصمی و هم داوری
۹
بارها گفتم نزاری را نظر کاری مکن
هیچ درمان نیست گو جان می کن و خون می گری
۱۰
دل ببرد و دین بخواهد بردن این ترک الغیاث
دست گیرا تا چه خواهی کرد هان ای تنگری
تصاویر و صوت

نظرات