حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۲۳۱

۱

عشق را ختم است بر عالم سری

عشق را لایق نباشد سروری

۲

پادشا عشق است و لازم می‌شود

پارسا و رند را فرمان‌بری

۳

بل که سلطانانِ عالم عشق را

بندگی‌ها می‌کنند از چاکری

۴

در بیان ِعاشق و معشوق و عشق

سحر می‌پردازم اینک ساحری

۵

فارغم حاشا که گویم مدحِ خلق

زشت باشد گر کند عیسی خری

۶

مستِ لایعقل چه جوید زیرکی

مرد بی‌حاصل چه داند شاعری

۷

من سخنْ‌سوزم سخنْ‌گو نیستم

بت شکستن دیگرست از بت‌گری

۸

گرچه قنبر حیدری باشد و لیک

عنتری کردن نباشد حیدری

۹

عشق می‌خواهی نزاری را طلب

مدح می‌جویی بخواه از انوری

تصاویر و صوت

نظرات