
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۳۲
۱
چرا به جانبِ یاران نمیکند نظری
به دوستان ننمایی ز دوستی اثری
۲
به رقعه ای چه بود گر مرا عزیز کنی
اگر به رسمِ عیادت نمیکند گذری
۳
نه محرمی که پیامی بدان طرف آرد
نه قاصدی که از آن جانبم دهد خبری
۴
ضرورت است که با آدمی سخن گفتن
خدای راست نیاورد بی پیامبری
۵
مگر حدیث کنارِ تو با صبا گویم
که در میان نتوانم نهاد با دگری
۶
از آن به چشمِ تو دادم دلی به لب جانی
کزین مگر نظری بخشیم از آن شکری
۷
قضا چه دفع نهد یا قدر چه منع کند
اگر عنایتِ تو ملتفت شود قدری
۸
به نیمجان چه تکلّف کند نزاریِ زار
ولیک رد نکنند از فقیر ماحضری
۹
به پایْمردیِ لطفِ تو واثقم حالی
وگرنه دست نیالودمی به مختصری
نظرات