
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۳۶
۱
خوش است دردِ جداییّ و داغِ مهجوری
اگر وصال میسّر شود پس از دوری
۲
سوادِ ملکِ وجودم خراب کرد فراق
خرابکرده عشق و امیدِ معموری
۳
بدان امید که روزی به گوشِ دوست رسد
به نظم آورم این عِقدهای منشوری
۴
ز دیده دانه دُر نظم میکنم همه شب
به روشناییِ دل در شبانِ دیجوری
۵
معاف دار نگار اگر ضرورتِ حال
شکایتی دو سه اِنها کنم به دستوری
۶
سلامکی نفرستی پیامکی ندهی
نه شرطِ عهدِ قدیم است اگر چه معذوری
۷
سرت به همچو منی ار فرو نمیآید
غریب نیست که در حسن خویش مغروری
۸
شبی ز جام وصال تو گر شدم سرمست
قیامتا که بدیدم ز روزِ مخموری
۹
پس از مجاهده انتظار خوش باشد
اگر خلاص به صحّت بود ز رنجوری
۱۰
نزاریا ز عذابِ فراق بیش منال
که در مقابل نیش است نوشِ زنبوری
تصاویر و صوت

نظرات