حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۲۵۳

۱

خوشا که موسمِ گل بامداد برخیزی

به باغ باده خوریّ و ز خلق بگریزی

۲

برو به روز جوانی جهان پیر بخور

که آن به است که با روزگار نستیزی

۳

ازین نصیحت بیهوده‌ای فقیه ترا

چه حاصل است که روغن به ریگ می‌ریزی

۴

تو نیز هم مکن از عشق احتراز که ذوق

نباشدت مگر از خویشتن بپرهیزی

۵

ولی ترا نبود بخت آن که از سرِ شوق

به دام زلف کمند افکنی برآویزی

۶

هنوز نقد تمنای دوست‌یابی باز

پس از قیامت اگر خاک من بپرویزی

۷

زمانه خاک تو هم عاقبت به پرویزن

فرو گذارد اگر ماورای پرویزی

۸

حیل مکن که براق اجل عنان ترا

چو باد گیرد اگر خود به سیر شبدیزی

۹

برو دلت به کسی ده ز خویشتن به درآی

به هرزه چند نشینی و چند برخیزی

۱۰

نزاریا چه بلایی به گوشه ا‌ی بنشین

که عاقبت ز میان فتنه‌ی برانگیزی

۱۱

گرین سخن که تو داری برون دهی خونت

به گردنِ تو مگر نکته درهم آمیزی

تصاویر و صوت

دیوان حکیم نزاری قهستانی ـ ج ۲ (براساس ده نسخه خطی معتبر کهن سال) متن انتقادی  به کوشش دکتر سید علیرضا مجتهدزاده - حکیم نزاری قهستانی - تصویر ۵۱۱

نظرات