
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۵۶
۱
حرام بر من اگر بی تو میزنم نفسی
و گر ز چشم پر آبم نمیرود ارسی
۲
مرا هوس به سر کوی توست جان دادن
تو را چه سر که نه در هر سری بود هوسی
۳
تو هم چو روحی و من همچو قالب بیجان
بمانده بی تو و جز با تو نیستم نفسی
۴
ز چارچوب طبیعت خلاص میخواهم
چو من که دید گرفتار بلبل قفسی
۵
مرا به شیفتگی سرزنش مکن یارا
که هیچ گونه ندارم به صبر دسترسی
۶
اگر شکیب ندارم شکست مکنید
چگونه صبر کند بر فراق دوست کسی
۷
نزاریا اگرت سر ز دست دل برود
در این قدم به سر افتادهاند چون تو بسی
نظرات