حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۲۶۰

۱

گر ز مردان صاحب درد باشی

در مردی زنی گر مرد باشی

۲

تو را با نفس پروردن بود کار

همان باشد که بت پرورد باشی

۳

برو چون قطب ساکن باش و بر جای

نه خورشیدی که عالم گرد باشی

۴

بساط راه می باید شد این جا

تو هم چون کعبتین نرد باشی

۵

گرت در آتش دوزخ بسوزند

بدین افسردگی هم سرد باشی

۶

ببینی ای برادر صد قیامت

اگر یک شب چو ما در درد باشی

۷

اگر گویی قیامت نیست اینجا

خلل در اعتقاد آورد باشی

۸

بیامرزد خدایت حاش لله

گر از خود عاشقی ناورده باشی

۹

نزاری با تو روی آن گه کند دوست

که از خود پشت بر خود کرده باشی

تصاویر و صوت

نظرات