حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۲۷

۱

قیامت آن زمان از خلق برخاست

که شد حکمِ زمین با آسمان راست

۲

بیا معلوم کن طیّ السّماوات

ببین تا دابهالارض از کجا خاست

۳

اگر برخیزی از خوابِ جهالت

قیامت روشن و قایم هویداست

۴

به نقد امروز اگر دیدی و گرنه

نصیبِ دیگران دان هر چه فرداست

۵

چو پیدا شد جمالِ مشعلِ حق

که را با حاصلِ پروانه پرواست

۶

تویی یوسف جمال خود نگه کن

اگر آیینهء جانت مصفّاست

۷

فرود آ پایهیی چند از طبیعت

ثَرا اینجا که میبینی ثریّاست

۸

سری دارم تهی دل پر محبّت

محقّق را سخن در دُرّ معناست

۹

که میداند که این فرهادِ مسکین

ز شورِ عشقِ شیرین در چه سوداست

۱۰

رضایِ دوست حاصل کن نزاری

بهشتِ سرمدی اینک مهیّاست

۱۱

مفرّح خوردگان عشق دانند

که دردِ عشق را علّت مداواست

تصاویر و صوت

نظرات