
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۲۸۴
۱
می حرام است خاصه بر عامی
مرد جامی چو جم شود نامی
۲
احمد از جام یافت ملک ابد
چه عجب گر نبود هم جامی
۳
جهد کن تا مگرتو هم بچشی
جرعه ی جام احمد جامی
۴
باده در کام جان رندان ریز
زاهدان را بده به ناکامی
۵
هم چو دریا،چه شوری از بادی
کشتیی نوش تا بیارامی
۶
تا بر آرد ز مشرق جانت
نور صبح آبگینه ی شامی
۷
تا نبیند سرادق دنیا
نشود مرد خاصه خیامی
۸
پای بر فرق آفرینش نه
تا خوشی بر صراط بخرامی
۹
آتشی زن نزاریا و بسوز
آخر ای پخته تا به کی خامی
۱۰
لاف وحدت زنی و مشرک وار
زیر کش در گرفته اصنامی
نظرات