حکیم نزاری

حکیم نزاری

شمارهٔ ۱۲۸۷

۱

من تشنه ترم ساقی حالی به من آور می

تا توبه کنم باطل اکنون نکنم پس کی

۲

گر صالح و گر فاسق بر فطرت خویشم من

تو تخم نکو بفشان وز ما بستان ده وی

۳

آن را که به خاک رز کردند عجین خاکش

هرگز نکند توبه ور گفت کنم هی هی

۴

مشنو سخن احمق بیهوده چه می گوید

فطرت نشود دیگر توبه چه کند با وی

۵

یک جرعه به هم بر زد مجنون سبک دل را

شد مست و رقیبانش کردن برون از حی

۶

خوردست خضر آبی کز خاصیت فعلش

ترکیب وجود او هرگز نشود لاشی

۷

عکس قدح مستان گر صبح دمی ناگه

بر چشمه ی خضر افتد از شرم شود در خوی

۸

ای یار ز من بشنو از دختر رز رمزی

کو هست و نمیداند هم شیره ی جام کی

۹

خاصیت آب خضر اینک بنگر بستان

تا هست علی التعیین در چشمه ی جام می

۱۰

در حوصله ی عاقل این رمز نمی گنجد

عاقل نبرد بیرون از منزل ما این پی

۱۱

این بار که بازآید با عقل بگو ای دل

زنهار نیندازی بر کار نزاری فی

تصاویر و صوت

نظرات