
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۳
۱
چیست کز من یاد نآید هیچش آن محبوب را
خود وفا گویی نمی باید که باشد خوب را
۲
گربه صبر آشفته کاران را غرض حاصل بود
بیش از این ممکن نباشد احتمال ایوب را
۳
طالب وصلم ولیکن عمر ضایع می کنم
زآن که هست ازمن فراغت گونه یی مطلوب را
۴
شادی جانش مرا خود این رضا کی دل دهد
کز من و احوال من باشد غمی محبوب را
۵
نه ز نا دیدن شکیبا ام نه از دیدن به هوش
کی حجاب از پیش برخیزد چون من محجوب را
۶
تا به نا محرم نیفتد ماجرا شب ها روان
کرده ام درصحبت باد صبا مکتوب را
۷
طرفه نبود گر نزاری را به بویش باد صبح
زنده دارد همچنان کز پیرهن یعقوب را
نظرات
جابری