
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۳۳۱
۱
به یک غمزه شهری پریشان کنی
به عمدا گذر گر بر ایشان کنی
۲
مشعبد صفت گر شوی در حجاب
از این طرفه بازی فراوان کنی
۳
فرود آی در کنج ویران من
اگر گنج خواهی که پنهان کنی
۴
وگر نه گذر کن بر ارباب بخل
چو خواهی که معمور ویران کنی
۵
دو علت یکی حرص و دیگر حسد
چنین درد را هم تو درمان کنی
۶
ببر هرچه در آفرینش دلی ست
چو در بنده شد چاره جان کنی
۷
چو برخواستند از سر جان و دل
برایشان همه مشکل آسان کنی
۸
نه چندان که در امتحان گاه قهر
قیامت برآری و طوفان کنی
۹
ز ناگفتنی هاش توبه کنی
ز نا کردنی ها پشیمان کنی
نظرات