
حکیم نزاری
شمارهٔ ۱۳۵۹
۱
هرگز نکنی به ما نگاهی
دادی ندهی به دادخواهی
۲
تو برده به هر کرشمه جانی
ما سوخته عالمی به آهی
۳
جز علّتِ دوستی ندارم
در گردنِ من چنین گناهی
۴
الّا غمِ تو دگر مرادی
الّا درِ تو دگر پناهی
۵
خورشیدِ رخِ ترا چه گونه
تشبیه کند کسی به ماهی
۶
خورشید خجل شود اگر تو
دزدیده در او کنی نگاهی
۷
دستِ تو و گردنِ نزاری
حیف است به هر سری کلاهی
نظرات